
سال ٢٠١٤
ای سال چهارده بر نگردی با خلق جهان ببین چه کردی ؟ جنگ و جدل است وقتل و غارت آکنده شده جهان ز نفرت ویرانی رسیده از تو بر ما اسباب بلا شده مهیا " دا عش " ز عراق سر بر آورد سر از تن این و ان جدا کرد
ای سال چهارده بر نگردی با خلق جهان ببین چه کردی ؟ جنگ و جدل است وقتل و غارت آکنده شده جهان ز نفرت ویرانی رسیده از تو بر ما اسباب بلا شده مهیا " دا عش " ز عراق سر بر آورد سر از تن این و ان جدا کرد
به سال نو کسی "زندان " نباشد اسیر درد بی درمان نباشد جهان آسوده و ایمن بماند کسی را بیم نان و جان نباشد
هستی ام ای نازنین مادر ,تویی از همه عالم گرامی تر تویی جان شیرینم فدای مهر تو زندگی را اول و آخر تویی - سایه ی هیچ مادری از سر فرز ند کم مباد پریشب مادرم را خواب دیدم ستاره ، در شبِ مهتاب دیدم برای لحظهای ، نزدیکِ نزدیک چو
دریغ ان ایت نور خدا رفت نشان بارز مهر و وفا رفت دریغ ان آسمانی مرغ ایمان به پرواز بلند از شهر ما رفت روح بلند و مطهر "طاهره " به عرش پاک کبریا پرواز کرد
صبر از تو و بی قراری از من تو غرق غرور و خواری از من در پای تو من فشانده ام جان یعنی که تو هر چه داری از من تو جام وجود من شکستی مستی ز تو و خماری از من من غرق نیاز روز وصلم از تو همه
دف در کف ای عزیز دلبند ای زاده مادری هنرمند ای از تو «شمیم » آشنایی ما خود به نگاهی از تو خرسند فرشته صورتی بالا بلندی کمان ابرو بتی ، گیسو کمندی ندانم غیر (مارثا ) نامی بهتر فرود آمد به عالم ماه آذر بتو مینازم و می بینم هر بار ترا
الهی چشم بد از قامتت دور مبادا خسته جان باشی و رنجور به پا خیز و به درمان چاره اند یش یکی روی دو تا افتاده ناجور
به پیری می رسد از هر کران درد گه از سوی زمین یا آسمان درد گر انگشتان پا سالم بمانند یقینا میرسد از زانوان درد گهی می نالی از درد مچ دست و گاهی می رسد از بازوان درد اگر چه ارترز هم درد پیریست ولی گاهی رسد از
پاییز پاییز وجودت چه غم انگیز گذشت دوران خوش مرغ سحر خیز گذشت در وحشت سرمای زمستانی تو شادابی ایام ( بهار ) نیز گذشت سالروز پرواز ملکوتی ( نصرت ) عزیز گرامی
یلدا ما صلای صبح روشن در شب یلدا زدیم نعره ی مستانه گه پنهان و گه پیدا زدیم مردگان اگه کنید تا سر بر ارند از مغاک نفخه ی صور است که ما از عالم بالا زدیم این جهان عشق است و باز عشق است و دیگر هیچ وهیچ آتش
من و تو باده پرستیم ، مگه نه سر خوش از جام الستیم مگه نه پی دیدار هم از روز نخست دمی از پا ننشستیم مگه نه درد هجران گر چه سخت است ولی عهد و پیمان نشکستیم مگه نه نشدیم واله ی سودای بهشت دل به این وعده نبستیم مگه
News
این وب سایت به آثار و نوشتههای علی عسکری اختصاص دارد. او در دهه ۱۳۲۰ در ایران متولد شد و تحصیلات خود را در رشته ادبیات در دانشگاه تهران به پایان رساند. شعر و نویسندگی همواره بخشی از فعالیتهای او بوده است. علی عسکری سالها در ایالات متحده